هما یزدانی؛ علی پایا؛ لطف الله نبوی
چکیده
چکیدهدر مقالۀ حاضر با اتخاذ سنت کالونیسم و معرفتشناسی اصلاحشده، ادعای مانعیت گناهان انسانی از فعلیت صحیح عقل و عاملیت فیض الهی در تقویت قوای شناختی را بررسی میکنیم. شاید پیش از این و ذیل بحثِ نقش عوامل غیرمعرفتی در شکلگیری معرفت، به تأثیر شناختی گناه نیز پرداخته شده باشد. اما اختصاص این موضوع به رشد معرفت علمی، تا آنجا که مورد ...
بیشتر
چکیدهدر مقالۀ حاضر با اتخاذ سنت کالونیسم و معرفتشناسی اصلاحشده، ادعای مانعیت گناهان انسانی از فعلیت صحیح عقل و عاملیت فیض الهی در تقویت قوای شناختی را بررسی میکنیم. شاید پیش از این و ذیل بحثِ نقش عوامل غیرمعرفتی در شکلگیری معرفت، به تأثیر شناختی گناه نیز پرداخته شده باشد. اما اختصاص این موضوع به رشد معرفت علمی، تا آنجا که مورد اطلاع است، تازگی دارد. این بررسی در بستر پروژۀ استفان مورونی، دینپژوه معاصر آمریکایی، پیش خواهد رفت. او میکوشد با مرور نقادانۀ آراء متألهان برجستۀ مسیحی، مدلی را برای این تأثیر ترسیم کند. در نهایت نشان خواهیم داد که از منظر عقلانیت نقاد، محصول مورونی با کوشش او برای تبیین اثر گناه بر علوم طبیعی همخوانی ندارد. زیرا آنچه به عنوان معرفت علمی مسیحی معرفی کرده غالباً از جنس آگاهی فناورانه است نه علم، و این عالِم است که تحتتأثیر گناه قرار میگیرد نه مدعای علمی او.
لطفاله نبوی؛ نیما احمدی؛ سید محمدعلی حجتی
دوره 3، شماره 5 ، فروردین 1392، ، صفحه 99-118
چکیده
بیزگرایان بر این باورند که راهحلی برای مسئلة تعیین منطق حاکم بر شواهد در اختیار دارند؛ این مسئله از اهمیت ویژهای در فلسفة علم برخوردار است، چراکه درنهایت آنچه موجب تمایز افسانه و علم از هم میشود این است که ما گواه خوبی برای محتوا و مضمون علم داریم. ایدۀ اصلی مشترک در نسخههای گوناگون نظریة تأیید بیزی، این است که باورها با اندازهای ...
بیشتر
بیزگرایان بر این باورند که راهحلی برای مسئلة تعیین منطق حاکم بر شواهد در اختیار دارند؛ این مسئله از اهمیت ویژهای در فلسفة علم برخوردار است، چراکه درنهایت آنچه موجب تمایز افسانه و علم از هم میشود این است که ما گواه خوبی برای محتوا و مضمون علم داریم. ایدۀ اصلی مشترک در نسخههای گوناگون نظریة تأیید بیزی، این است که باورها با اندازهای از احتمال تأیید میشوند و الحاق شاهد جدید، بهوسیلة شرطیسازی و با استفاده از قاعدة بیز صورت میپذیرد. بیزگرایان همگی بر این باورند که رویکردهای کیفی در مورد نظریة تأیید، ناامیدکنندهاند و یک رویکرد مناسب در روشی که شاهد از فرضیهها و نظریهها پشتیبانی میکند، باید کمّی باشد؛ که رویکرد کمّی، مستلزم استفاده از اصول حساب احتمالات است. هدف از این مقاله، بررسی چالشهای نظریة تأیید بهوسیلة رویکرد استاندارد بیزی است.